3

بدرود با خالق «قلندرخونه»

  • کد خبر : 294553
  • ۱۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۱:۵۴
بدرود با خالق «قلندرخونه»

خبر درگذشت استاد ایرج صغیری، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، کارگردان و هنرمند نام‌آشنا، جامعه‌ی فرهنگی بوشهر و ایران را در اندوهی عمیق فروبرد. او متولد نخستین روز آذرماه ۱۳۲۵ در بوشهر بود و دهم  شهریورماه ۱۴۰۴ درگذشت؛ اما عمر او نه با تقویم، که با آثاری که خلق کرد سنجیده می‌شود. صغیری در مقام یک هنرمند چندبُعدی، […]

خبر درگذشت استاد ایرج صغیری، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، کارگردان و هنرمند نام‌آشنا، جامعه‌ی فرهنگی بوشهر و ایران را در اندوهی عمیق فروبرد. او متولد نخستین روز آذرماه ۱۳۲۵ در بوشهر بود و دهم  شهریورماه ۱۴۰۴ درگذشت؛ اما عمر او نه با تقویم، که با آثاری که خلق کرد سنجیده می‌شود. صغیری در مقام یک هنرمند چندبُعدی، هم بر صحنه‌ی نمایش حضور داشت، هم در عرصه‌ی نویسندگی و هم در روایت سینمایی. او از آن دسته هنرمندانی بود که کارنامه‌شان یک «شهادت‌نامه‌ی زیسته» است؛ شهادتی بر رنج، امید و هویت مردمان جنوب.

شهرت نخستین او به سال‌هایی بازمی‌گردد که در کنار داریوش ارجمند و با هدایت فکری دکتر علی شریعتی در تئاتر «ابوذر» ایفای نقش کرد. همان‌جا بود که نگاه متعهد و توانایی شگفت‌انگیزش در صحنه آشکار شد. از همان زمان صغیری کوشید تا هنر را از سطح سرگرمی فراتر برد و آن را ابزاری برای گفت‌وگوی اجتماعی و پرسشگری فرهنگی سازد.

نمایشنامه‌ی «قلندرخونه» شاید شاخص‌ترین اثر او باشد؛ نمایشی که نه تنها در بیستمین دوره‌ی جایزه‌ی کتاب فصل شایسته‌ی تقدیر شناخته شد، بلکه به‌مثابه سندی فرهنگی جایگاه ویژه‌ای در تئاتر معاصر ایران یافت. «قلندرخونه» صدای جنوب بود؛ پژواکی از کوچه‌ها و قهوه‌خانه‌ها، و بازنمایی آیین‌ها، خرافات، رنج‌ها و مقاومت‌های مردمانی که همیشه در حاشیه‌ی نگاه رسمی زیسته‌اند. در این اثر، صغیری به‌نوعی تاریخ نانوشته‌ی اجتماعی بوشهر و هم‌اقلیمش را روی صحنه آورد و بدین‌گونه سهمی بی‌بدیل در ثبت حافظه‌ی جمعی ایفا کرد.

او اما تنها یک نمایشنامه‌نویس نبود. در مقام کارگردان، آثاری همچون «سفر غریب»، «محپلنگ»، «سرباز» و «شب شولای عبدالرحمان» را به صحنه و پرده برد و هر بار کوشید بر لایه‌ای تازه از فرهنگ بومی نور بتاباند. در مقام داستان‌نویس نیز آثاری چون «خالو نکیسا»، «بنات‌النعش و یوزپلنگ»، «خلخال شوم» و «محپلنگ، ایرج» را خلق کرد؛ داستان‌هایی که در آنها زبان محلی و تخیل اقلیمی با دغدغه‌های انسان معاصر درهم می‌آمیزد. در نوشته‌های او، بوشهر نه یک جغرافیا، که یک جهان است؛ جهانی آکنده از افسانه‌ها، استوره‌ها و واقعیت‌های تلخ و شیرین.

اهمیت ایرج صغیری را باید در سه بُعد دید: نخست در خلق ادبیاتی که هم ریشه در سرزمین جنوب دارد و هم افق ملی و انسانی می‌گشاید؛ دوم در پیوندزدن هنر با تعهد اجتماعی، به‌ویژه در روزگاری که تئاتر و ادبیات بیشتر به انزوا رانده شده‌اند؛ و سوم در بازآفرینی هویت بومی به زبانی جهانی. او نه‌تنها هنرمند، بلکه حامل حافظه‌ی تاریخی و فرهنگی یک اقلیم بود و آثارش به‌مثابه آیینه‌ای در برابر ماست تا خود را بازشناسیم.

مرگ‌ او خسران بزرگی است برای بوشهر، که همواره خاستگاه نامداران فرهنگ بوده است؛ از آتشی بزرگ در شعر و موسیقی گرفته تا صغیری در عرصه‌ی نمایش و داستان. اما همان‌گونه که هر هنرمند راستین در مرگ خویش زاده می‌شود، ایرج نیز اکنون در آثارش جاودانه است. نسل‌های آینده وقتی «قلندرخونه» را بخوانند یا داستان‌هایش را ورق بزنند، با روح هنرمندی روبه‌رو خواهند شد که ریشه در خاک و شور دریا داشت و همچون نخلی سرفراز چشم به افق‌های دور.

اکنون که او رفته است، بر ماست که نه تنها یادش را گرامی بداریم، بلکه راهش را ادامه دهیم. در روزگاری که فرهنگ و هنر در تنگنای اقتصاد و سیاست گرفتار آمده، یادآوری نام  ایرج بزرگ به ما هشدار می‌دهد که بی‌هنر نمی‌توان زیست. او نشان داد که حتی در محدودترین شرایط نیز می‌توان اثری آفرید که هم محلی باشد و هم جهانی، هم ریشه‌دار و هم نو.

ایرج صغیری رفت، اما بوشهر و ایران او را فراموش نخواهند کرد. قلندرخونه‌ی او همچنان روشن است و در آن صداهای مردمی شنیده می‌شود که برای شنیده‌شدن نیازمند زبان هنرمندانی چون او بودند. سلام بر او که با قلم و صحنه زیست و بدرود با او که در خاک آرام گرفت؛ اما در خاطره‌ی دوستداران و همشهریانش زنده خواهد ماند.

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://asregardeshgari.com/?p=294553

ثبت نقد و بررسی:

مجموع دیدگاهها : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

هفت + 2 =