به گزارش خبرنگار مهر، سلسلههای ایرانی پیش از اسلام، تمدنی شکوفا و امپراتوریهایی قدرتمند را شکل دادند. هخامنشیان با بنیانگذاری نخستین امپراتوری بزرگ جهان توسط کوروش بزرگ، اشکانیان با مقاومت در برابر روم و احیای اقتدار ایرانی و سرانجام ساسانیان که با سقوط اشکانیان بر سر کار آمدند، از مهمترین این دودمانها بودند.
ساسانیان در سده سوم میلادی و در پی افول امپراتوری اشکانی بر سر کار آمدند. اردشیر بابکان، بنیانگذار این سلسله، که فرمانروای پارس بود، با شوریدن علیه اشکانیان و شکست دادن اردوان پنجم در نبرد هرمزدگان در سال ۲۲۴ میلادی، امپراتوری جدیدی را بنیان نهاد. او و پسرش، شاپور یکم، با متمرکز کردن قدرت، احیای آئین زرتشت به عنوان دین رسمی و گسترش مرزها، پایههای یکی از بزرگترین دورانهای تاریخ ایران را بنا نهادند. این امپراتوری برای بیش از چهار قرن، تا فتوحات اعراب مسلمان در سده هفتم میلادی، تداوم یافت.
شاپور اول پادشاه پیروز ساسانی
شاپور یکم، دومین شاهنشاه ساسانی، از ۲۴۰ تا ۲۷۰ میلادی فرمانروایی کرد. او که پسر اردشیر بابکان، بنیانگذار این سلسله بود، نقش بسزایی در تثبیت و گسترش مرزهای ایران داشت.
دوران پادشاهی شاپور با جنگهای بزرگ با امپراتوری روم رقم خورد. وی در نبردهای سرنوشتساز خود، سه امپراتور رومی را شکست داد: گوردیان سوم را کشت، فیلیپ عرب را وادار به پرداخت خراج سنگین کرد و در اوج پیروزی، والرین را در نبرد ادسا (۲۶۰ م.) اسیر کرد. این رویداد بیسابقه، که در نقشبرجستههای نمادینی چون نقش رستم ثبت شده، عظمت قدرت ساسانی را برای همیشه در تاریخ جاودان کرد.
شاپور علاوه بر فتوحات نظامی، به عمران و آبادانی نیز پرداخت و شهر «بی شاپور» را به عنوان پایتخت جدید بنا نهاد. وی در زمینه مذهبی، نسبت به ادیان مختلف از جمله مسیحیت و مانویت رواداری نشان داد. مجموعه این اقدامات، او را به یکی از تاثیرگذارترین شاهان ساسانی تبدیل کرد.
کتیبههای شاپور روایت شکوه و پیروزی ایرانیان
کتیبهها و نقشبرجستههای شاپور اول ساسانی، مانند یک کتاب مصور روایتگر شکوه و پیروزیهای این پادشاه هستند. او پیروزیهای تاریخی خود بر امپراتوری روم را در کتیبهها و نقشبرجستههایی جاودان کرد. این آثار را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم کرد:
الف) کتیبههای نوشتاری سند مکتوب تاریخ:
مهمترین آن، کتیبه شاپور در کعبه زرتشت (نقش رستم) است که به سه زبان (پارتی، پهلوی و یونانی) نوشته شده است. این کتیبه مانند یک بیانیه رسمی، چگونگی به قدرت رسیدن ساسانیان و مهمتر از همه، شرح شکست سه امپراتور رومی (گوردیان سوم، فیلیپ عرب و والرین) را ثبت کرده است.
ب) نقشبرجستهها: روایتِ تصویریِ عظمت
مهمترین نقش برجستههای باقی مانده از شاپور یکم در استان فارس قرار دارد و از این رو به نظر میرسد احیای میراث هخامنشیان و نمایش قدرت نظامی و حکمرانی در آغاز دوره ساسانی برای شاپور اول حائز اهمیت بوده است. چهار مورد از این نقش برجستهها از قرار زیر هستند:
اول نقشبرجسته پادشاه پیروز در نقشرستم
در ۵ کیلومتری شمال تخت جمشید (پرسپولیس) و در مجاورت جاده مرودشت به اصفهان و در پایین کوه نقشرستم، مشهورترین صحنه پیروزی شاپور به نمایش درآمده است. در این نقشبرجسته، شاپور سوار بر اسب دیده میشود که مچ دست والرین، امپراتور اسیر شده روم را گرفته و در همان حال، فیلیپ عرب در زیر پای اسب او زانو زده است. حضور ایزد میترا در کنار شاپور که حلقه فرّه ایزدی را به او تقدیم میکند، بر مشروعیت الهی پادشاه تأکید دارد.
دوم نقشبرجسته تاجستانی در نقشرجب
در ۳ کیلومتری شمال تخت جمشید و در محوطهای که به نام نقشرجب شناخته میشود، صحنهای متفاوت و عمیقاً مذهبی حجاری شده است. اینجا شاپور سوار بر اسب در حال دریافت حلقه پادشاهی از دست اهورامزدا است، در حالی که شخصیتهای مقدسی چون زرتشت و آناهیتا نیز در صحنه حاضرند.
سوم نقشبرجستههای پیروزی و تاج ستانی شهر بی شاپور
در شهرستان کازرون، در حدود ۱۲۰ کیلومتری غرب شیراز و در پایتخت ساخته شده توسط شاپور، دو نقشبرجسته برجسته وجود دارد. یکی صحنه پیروزی بر امپراتوران روم را با حضوری کم نظیر از بانوان دربار نشان میدهد و دیگری صحنه تاجستانی شاپور را به تصویر کشیده است.
چهارم، نقشبرجستههای پیروزی و تاج ستانی در نقشبرجسته دارابگرد
در نزدیکی شهر داراب، در شرق استان فارس (بیش از ۴۰۰ کیلومتری شرق بی شاپور) نقشبرجستهای وجود دارد که شاپور را سوار بر اسب و در حال دریافت حلقه پادشاهی از ایزدان نشان میدهد. در این صحنه، دشمن شکستخوردهای که زیر پای اسب شاپور افتاده، نماد واضحی از پیروزی او بر امپراتوری روم است.
شاپور و رومیان چرا به جنگ یکدیگر رفتند؟
هرچند تشخیص دلایل این جنگها با توجه به فاصله تاریخی و نبود منابع کافی دشوار است؛ اما به نظر میرسد مجموعهای از دلایل به شرح زیر عوامل اصلی این جنگها بوده است:
نگاه تحقیرآمیز روم به ساسانیان: «یک حکومت نورسیده و ضعیف»
به قدرت رسیدن یک سلسله جدید، معمولاً با دورهای از بیثباتی داخلی همراه است. رومیان فکر میکردند که میتوانند از این دوره ضعف و انتقال قدرت استفاده کرده و با یک حمله سریع و قاطع، این حکومت نوپا را به طور کامل سرنگون یا به حکومتی دستنشانده تبدیل کنند. لشکرکشی گوردیان سوم دقیقاً با این انگیزه و با این تصور که شاپور یکم حریف ارتش عظیم روم نخواهد بود، انجام شد. رومیان برای قرنها با امپراتوری اشکانی جنگیده بودند که ساختاری نسبتاً غیرمتمرکز و گاهی بیثبات داشت. از نظر رومیان، ساسانیان نیز تنها جانشینان دیگری از همان حکومت پارتی بودند و آن را تهدیدی جدی نمیدانستند. برای رومیان، برآمدن یک امپراتوری متمرکز و دارای قدرت نظامی در ایران (جایگزین اشکانیان پراکنده) یک تهدید استراتژیک بود. آنان سعی کردند با حمله پیشدستانه، این قدرت نوپا را در نطفه خفه کنند.
واکنش ساسانیان: «اثبات قدرت و رد ادعای ضعف»
ساسانیان یک سلسله جدید بودند و برای تثبیت حکومت خود به ایجاد هویت و غرور ملی نیاز داشتند. این دقیقاً نقطه مقابل استراتژی روم بود. ساسانیان میدانستند که برای بقا باید این تصور غلط را بشکنند. بهترین راه برای تثبیت یک حکومت جدید در برابر یک دشمن قدرتمند، نشان دادن قدرت برتر در میدان نبرد است. شاپور نمیتوانست اجازه دهد رومیان او را ضعیف تصور کنند، زیرا این امر باعث تشدید حملات آنان میشد. او اجازه داد ارتش روم به عمق قلمرو ایران پیشروی کند (مانند نبرد مسیخه) (Misiche) و سپس با تاکتیکهای برتر جنگی و استفاده از زمین، آنان را در هم شکست. این شکستها نه تنها طمع روم را سرکوب کرد، بلکه به جهانیان ثابت کرد که ساسانیان نه تنها ضعیف نیستند، بلکه قدرتمندتر از اشکانیان هستند.
ساسانیان خود را وارثان راستین هخامنشیان میدانستند. لشکرکشی به غرب و بازپس گیری مناطقی که روزی در دست هخامنشیان بود، این ادعا را ثابت و مشروعیت دودمانی آنان را تقویت میکرد. به علاوه اشراف ساسانی (واسپوهران) و موبدان زرتشتی تنها از پادشاهی پیروی میکردند که توانایی کسب غنایم و گسترش قلمرو را داشته باشد. هیچ چیزی بیشتر از یک پیروزی بزرگ بر روم دشمن دیرینه نمیتوانست وفاداری آنان را جلب کند.
رقابت بر سر مناطق استراتژیک: ارمنستان و میانرودان
این منطقهها از لحاظ اقتصادی و نظامی برای هر دو امپراتوری حیاتی بودند:
ارمنستان: این پادشاهی به عنوان یک دولت حائل (Buffer State) عمل میکرد. کنترل آن به معنای تسلط بر گذرگاههای کوهستانی قفقاز و امکان لشکرکشی به قلمرو طرف مقابل بود. ساسانیان و رومیان هر دو سعی داشتند پادشاه دستنشانده خود را در ارمنستان بر تخت بنشانند. شاپور برای حذف نفوذ روم و یکپارچه کردن این منطقه در قلمرو خود میجنگید.
شهرهای میانرودان: شهرهای ثروتمندی مانند نصیبین (Nisibis) و حران (Carrhae) نه تنها مراکز تجاری پررونق، بلکه دژهای مستحکم مرزی بودند. کنترل این شهرها هم امنیت مرز را تضمین میکرد و هم درآمدهای گمرکی کلانی را به همراه داشت.
مسائل اقتصادی و کنترل راههای تجاری
جاده ابریشم: این شاهراه تجاری ثروت عظیمی را برای کنترلکننده آن به ارمغان میآورد. شهرهای ساسانی در میانرودان ایستگاههای کلیدی این جاده بودند.
درآمد گمرکی: کنترل مرزها و مسیرهای کاروانرو به دولت ساسانی اجازه میداد مالیات و عوارض سنگینی بر کالاهای ترانزیت (از ابریشم چینی تا ادویه هندی) وضع کند. جنگ با روم در نهایت برای تسلط کامل بر این جریان ثروت بود.
مسائل ایدئولوژیک و تقابل «جهان ایرانی و رومی»
این نبرد تنها بر سر زمین نبود، بلکه یک تقابل تمدنی بود:
ایدئولوژی ساسانی: بر پایه سه اصل «شاهنشاهی مقتدر»، «دین زرتشتی رسمی» و «نظم اجتماعی سلسلهمراتبی» استوار بود. در این دیدگاه، روم (که آن را «دیو» مینامیدند) نماینده آشوب (اَشْمَوغ)، دروغ (دروج) و دشمنی با نور (اهورامزدا) بود.
مأموریت الهی شاه: پادشاه ساسانی خود را نماینده اهورامزدا بر روی زمین میدانست و جنگ با روم که در کتیبههای شاپور «غدار» خوانده میشود نه یک انتخاب که، یک وظیفه دینی برای گسترش قلمرو نیکی (اَشَه) بود. این ترکیب قدرتمند از انگیزههای مادی و معنوی، جنگهای دوران شاپور اول را به یکی از تعیینکنندهترین دورههای تقابل ایران و روم تبدیل کرد.
سی سال حکمرانی، سه دهه جنگ و سه پیروزی بزرگ
بر اساس منابع تاریخی و به ویژه کتیبه سهزبانه شاپور یکم در کعبه زرتشت، سه جنگ بزرگ و سرنوشتساز میان شاپور و امپراتوری روم رخ داد که هر کدام با یک امپراتور متفاوت بود. این جنگها و نتایج آنها به شرح زیر است:
جنگ اول: نبرد با گوردیان سوم Gordian III (۲۴۲-۲۴۴ میلادی)
نتیجه این جنگ پیروزی قاطع شاپور اول بود. گوردیان سوم با ارتش بزرگی به ایران حمله کرد. در نبرد نهایی در مسیخه – که شاپور بعدها آن را «پیروزشاپور» (شهر پیروزی شاپور) نامید – ارتش روم شکست سختی متحمل شد. بر اساس کتیبه شاپور، گوردیان سوم در این نبرد کشته شد. (اگرچه برخی منابع رومی مرگ او را به توطئه اطرافیانش نسبت میدهند). در پایان این جنگ با پیمان صلح تحقیرآمیزی برای رومیان به پایان رسید.
جنگ دوم: پیمان صلح با فیلیپ عرب (۲۴۴ میلادی)
نتیجه این جنگ پیروزی دیپلماتیک و تحمیل صلح به روم بود. پس از مرگ گوردیان، فیلیپ عرب که یکی از فرماندهان بود، خود را امپراتور اعلام کرد. او برای تثبیت موقعیتش در روم، نیاز فوری به پایان جنگ داشت.
شاپور در شرایط صلح او را وادار کرد تا غرامت سنگینی معادل پانصد هزار دینار طلا به ایران بپردازد و خراج سالیانه به ایران پرداخت کند. همچنین از بخشی از ادعاهای روم در ارمنستان چشمپوشی کند.
جنگ سوم: نبرد ادسا و اسارت والرین (۲۵۹ یا ۲۶۰ میلادی)
نتیجه این جنگ بزرگترین پیروزی شاپور و تحقیر بیسابقه روم بود. والرین با ارتش بزرگی (حدود ۷۰,۰۰۰ نفر) برای پسگیری مناطق ازدسترفته حمله کرد. در نبرد «ادسا» (Edessa)، شاپور با استفاده از تاکتیکهای برتر، ارتش روم را محاصره و شکست داد. والرین زنده اسیر شد و تا پایان عمرش به عنوان اسیر شاپور در ایران باقی ماند. این تنها بار در تاریخ بود که یک امپراتور روم به اسارت گرفته میشد. این سه پیروزی پیاپی، قدرت و شکوه امپراتوری ساسانی را در اوج خود نشان داد و اقتدار شاپور یکم را به عنوان یکی از بزرگترین جنگاوران تاریخ ایران تثبیت کرد. شاپور یکم در کتیبه معروف خود بر کعبه زرتشت در نقش رستم، به صراحت از سه امپراتور روم نام میبرد:
۱. گوردیان که ادعا میکند «ما با ارتش گوردیانوس، امپراتور روم، جنگیدیم و گوردیانوس را کشتیم».
۲. فیلیپ عرب: که مجبور به پرداخت خراج شد.
۳. والرین: که اسیر شد.
نقشبرجسته بی شاپور، پیروزیهای نخست و تاج ستانی
در محوطه تاریخی نقشرجب، سنگنگارهای با ابعاد ۹.۲۰ در ۵.۵۰ متر، دو رویداد مهم تاریخ ساسانیان را به تصویر کشیده است. این اثر که متأسفانه آسیبهای زیادی دیده، صحنه دریافت فرّه ایزدی از اهورامزدا و پیروزی بر امپراتوری روم را در یک قاب هنری نمایش میدهد.
در سمت راست نگاره، شاپور یکم سوار بر اسب، حلقه پادشاهی را از اهورامزدا – که او نیز سوار بر اسب است – دریافت میکند. این صحنه بر مشروعیت الهی پادشاه ساسانی تأکید دارد. پایین نگاره، صحنه پیروزی بر امپراتوری روم نقش بسته است. زیر پای اسب شاپور، جسد گوردیان سوم قرار دارد و در مقابل شاپور، فیلیپ عرب، امپراتور دیگر روم، در حالت زانوزده برای صلح نقش بسته است.
شناسایی این شخصیتها بر اساس پژوهشهای تاریخی و تطبیق با سکههای به جا مانده انجام شده است. مطالعات مکدرمونت و کتیبههای شاپور در کعبه زرتشت، صحت این شناسایی را تأیید میکنند. گوردیان جوان در آن هنگام تازه ۱۹ ساله بود. هماهنگ با این سن، در همه نگارههای شاپور که جسد گوردیان به زیر پای اسب شاهنشاه افتادهاست، بدون ریش به تصویر کشیده شده است. علاوه بر اینکه چون در این نقش برجسته والرین قابل شناسایی نیست، ممکن است مربوط به مقطعی باشد که هنوز جنگ ادسا و شکست والرین اتفاق نیفتاده است.
نقش رستم روایت پیروزیهای بعدی شاپور
در نقشبرجسته تاریخی شاپور یکم در نقشرستم که در فاصله ده متری شرق آرامگاه داریوش هخامنشی حجاری شده، صحنه پیروزی این پادشاه ساسانی بر امپراتوری روم به تصویر کشیده شده است. این اثر هنری با ابعاد ۱۱ در ۵ متر، یکی از مهمترین اسناد بصری تاریخ ایران باستان محسوب میشود.
در این نقشبرجسته، شاپور یکم ساسانی سوار بر اسب دیده میشود که با تاج کنگرهدار، گیسوی افشان و ریش مجعد نمایان شده است. در مقابل او دو شخصیت تاریخی مهم قرار دارند: والرین، امپراتور روم که به حالت ایستاده در سمت چپ تصویر قرار گرفته و شاپور مچ دست او را به نشانه اسارت گرفته است، و فیلیپ عرب، امپراتور دیگر روم که در سمت راست در حالتی زانوزده و التماسآمیز به تصویر کشیده شده است.
آیا تصویری از گوردیان در نقش برجستهها وجود ندارد؟
اگر چه همان گونه که پیشتر اشاره شد برخی باستان شناسان مانند مک درمونت معتقدند در نقش برجسته تاج ستانی بی شاپور، جوانِ زیر پای اسب شاپور گوردیان است؛ اما، مرگ گوردیان سوم در میدان نبرد (یا بر اساس برخی روایات، توسط عوامل خودش) رخ داد. این واقعه برخلاف اسارت والرین یا زانو زدن فیلیپ عرب، یک صحنه نمایشی و نمادین واضح برای حجاری کردن نداشت. شاپور نتوانسته بود او را به صورت زنده و تسلیمشده به نمایش بگذارد.
به علاوه شاپور ترجیح داد انرژی و فضای هنری خود را بر روی صحنههایی متمرکز کند که پیام روشنتری داشتند. صحنه تسلیم فیلیپ عرب که نشاندهنده پذیرش خراجگیری از روم بود و صحنه اسارت والرین که اوج شکوه و پیروزی ساسانیان را نشان میداد؛ از نظر تبلیغاتی و نمایش قدرت، بسیار تاثیرگذارتر از صحنه کشته شدن یک امپراتور در نبرد بودند.
برخی از مورخان و باستانشناسان مانند «ژان گاگ» نیز فرضیهای مطرح کردهاند که ممکن است در نقشبرجسته پیروزی شاپور بر امپراتوران روم در بی شاپور، یکی از سه امپراتور رومی که در حال تقدیم هدیه هستند، نمادی از گوردیان سوم باشد. اما این تنها یک فرضیه است و هیچ مدرک قطعی برای شناسایی چهره گوردیان در آن نقشبرجسته وجود ندارد.
بنابراین، اگر به دنبال تصویر گوردیان سوم هستید، باید به سکههای رومی مراجعه کنید که تصویر او به وفور بر روی آنها ضرب شده است. هنر ساسانی ترجیح داد شکست او را در قالب کلمات ثبت کند، نه در قالب تصویر. البته شاپور در کتیبههایش به کشتن گوردیان سوم افتخار میکند.
آ یا فیلیپ عرب، عرب بود؟
فیلیپ عرب، با نام کامل رومی «مارکوس یولیوس فیلیپوس آگوستوس» دویست و چهارمین امپراتور روم بود. لقب «عرب» به دلیل زادگاه او، شهر شهبا که در دوران باستان با عنوان فیلیپوپولیس (به لاتین: Philippopolis) شناخته میشد است. شهبا شهری است در ۷۸ کیلومتری جنوب دمشق در جبل الدروز در استان سویدای سوریه که پیشتر در استان رومی عربیا پترایا قرار داشت. تبار او به خانوادهای اشرافی و بومی از همین منطقه بازمیگشت که ریشه در قبایل عرب محلی داشتند و پس از دریافت تابعیت رومی، نام خاندان «یولیا» را برگزیدند. بنابراین، او را نه یک عرب خالص، بلکه یک «عرب رومیشده» میدانند که هویت نهایی خود را در امپراتوری روم و مسیر صعود تا مقام امپراتوری تعریف کرد. این لقب بیشتر نشاندهنده خاستگاه جغرافیایی اوست تا یک هویت قومی مجزا. مهمترین نکته این است که او خود را یک رومی میدانست. او در سیستم سیاسی و نظامی روم پرورش یافت و به بالاترین مقام آن رسید. او برای جشن گرفتن هزارمین سال بنیانگذاری شهر رم در سال ۲۴۸ میلادی مراسم بزرگی برگزار کرد.
آیا امپراتور زانو زده والرین است؟
هر چند تا سال ۱۹۵۴ همه میگفتند در هر دو نقش برجسته نقش رستم و بی شاپور آنکه زانو زده، والرین است که از شاه امان میخواهد، و آنکه ایستاده کردیاس نامی است که شاپور او را پس از والریان به امپراتوری نشاند و بر همین اساس این کتیبه هم با نام شکست والرین شناخته میشد و هنوز هم با همین نام خوانده میشود؛ اما در آن سال مک درمونت این فرضیه را رد کرد و گیریشمن و برخی دیگر نیز با او همراه شدند.
مک درمونت متوجه شد که کردیاس اصلاً در تاریخ جنگهای شاپور که خود او در کعبه زرتشت نقل کرده است نیامده، و هیچ سکهای از او در دست نیست و چنین شخصی در تاریخ روم به امپراتوری شناخته شده نیست. از سوی دیگر، شاپور در شرح جنگهایش از سه امپراتور رومی نام میبرد: گوردیان جوان که کشته شد و فیلیپ عرب که درخواست صلح داد و والرین که اسیر شد. و در نقوش شاپور هم سه امپراتور حضور دارند؛ امپراتوری جوان که در بی شاپور زیر پای اسب شاپور به خاک افتاده احتمالاً گوردیان است؛ امپراطوری که در هر دو نقش برجسته زانوزده است که فیلیپ عرب است که به تقاضای صلح آمده است و امپراتوری که در نقش رستم مچ دستش را شاپور گرفته، و بنا بر قانون کهن- که گرفتن مچ دست علامت اسیر کردن بوده- والرین میباشد.
چیزی که استدلال مک درمونت را تأیید میکرد این بود که سکههای والرین او را بیریش نشان میدهد، و فرد ایستاده که شاپور مچش را گرفته (یعنی اسیرش کرده) نیز بیریش است، در حالی که سکههای فیلیپ عرب او را با ریش کوتاه و مجعدی مینمایند، و آنکه در پیش شاپور زانو زده نیز درست همین نوع ریش را دارد. به علاوه گردن والرین روی سکهها بسیار ستبر است و فرد ایستاده از کنار اسب شاه نیز گردن ستبر دارد. بنابر این فرد زانو زده والرین نیست بلکه فیلیپ عرب است اما هنوز هم این نقش برجستهها بویژه نقش رستم را به عنوان شکست والرین میشناسند. شایان ذکر است به اسارت گرفته شدن امپراتور والرین از کشته شدن و تسلیم او نیز تحقیر آمیز تر بوده است. شاید به همین دلیل این نقوش هنوز هم بیشتر با این عنوان شناخته میشوند
والرین یا فیلیپ واقعیت شکست و زانو زدن تغییر نمیکند
روایت پیروزی شاپور و حکومت جوان ساسانی بر سه امپراطور رومی در هزارمین سالگرد تأسیس شهر رم و و به سلطنت رسیدن بیش از دویست پنجاه امپراتور رومی شکوهمند و غرور آفرین است. به اسارت گرفته شدن یک امپراتور رومی در هیچ دورهای از تاریخ سابقه نداشته و این پیروزی منحصر به ایرانیان است. پرداختن به این مسئله که کدام یک از این سه امپراتور فردی است که زانو زده تغییری در ماهیت مواجهه ایران و روم در دوره شاپور نمیدهد. چنان که قبل تر هم گفته شد خود شاپور نیز در طراحی این نقش برجستهها زمان و مکان را شکسته و خلاصه روایت آنچه رخ داد را مد نظر قرار داده است. نقش برجستههای ذکر شده از ابتدا نمادین طراحی و ساخته شده است و نمونه مناسبی برای درک مفهومی مشترک در بستر تاریخ است.



